بهانه ای برای زندگی

 

بغض های من....

لعنت به اون کسی که...
وقتی بهش محبت میکنی...
خیال میکنه بهش احتیاج داری

نویسنده: m ׀ تاریخ: شنبه 17 فروردين 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بارون/./././.

 


زير ِ بـــــارآטּ مے ايستَم

ميگويَند مــُـــב است ايـטּ روزهـــآ

 

عشـــــق بازے زير ِ بارآטּ

با اشڪ هاے ابـــــر ....

בل نِمے سوزانَم بَراے ابرے ڪﮧ اَز شِدت گِريــﮧ

بــﮧ هِقـــــ هـِــــق افتاده است

בِلَم بَراے خُـــــوבَم مے سوزَد

كه از فِشار בِلتَنگــــــے

خيلي وَقت است نَفَسَـــــم بُريده بُريده  است

 

 

نویسنده: m ׀ تاریخ: شنبه 17 فروردين 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خیلی دلم گرفته خدااااااااااااااا؟؟؟

 

زمستان بود هوا بسیار سرد

کلاغ دیگر غذایی نداشت که به جوجه هایش دهد

او شروع به کندن تکه های بدن خود کرد و

آنها را به جوجه هایش داد تا از گرسنگی نمیرند

زمستان تمام شد وکلاغ از شدت درد مرد

در این هنگام جوجه هایش گفتند

خوب شد مرد خسته شدیم از خوردن غذای تکراری.

این است رسم روزگار ...

نویسنده: m ׀ تاریخ: شنبه 17 فروردين 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

کاش می شد با تو دوباره............

 

 

آسوده ام من!

نام آشوب را آرامش گذاشتم و نام دلتنگی را آسودگی

نگران نباش من آرام و آسوده ام

...


 

نویسنده: m ׀ تاریخ: یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

قلب من..././.

 

 

شیشه ای میشکند

یک نفر میپرسد

که چرا

شیشه شکست؟

یک نفر میگوید:

شاید این رفع بلاست

دیگری میپرسد

شیشه پنجره را باد شکست؟

دل من سخت شکست

هیچ کس هیچ نگفت

غصه ام را نشنید

از خودم میپرسم"

ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود.

نویسنده: m ׀ تاریخ: پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

سکوت....

 

این شب ها
چشم های من خسته است
گاهی اشک
گاهی انتظار...

این سهم چشم های من است.

مترسک ناز می کند
کلاغ ها فریاد می زنند
و من سکوت می کنم....
سكوت...

این مزرعه ی زندگی من است
خشک و بی نشان!

 

نویسنده: m ׀ تاریخ: پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

عشق/./././././././././.

 

مرغ عشق فخر فروشي نکن ...
معشوق تو نيز به لطف قفس است که وفادار مانده ... !


نویسنده: m ׀ تاریخ: پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

این را بدون که......

 

 

 

این رو بدون که  

  

عشق فراموش کردن نیست بخشیدن است

 

 گوش کردن نیست درک کردن است

دیدن نیست احساس کردن است  

   

جا زدن نیست صبر کردن است

ترسیدن از تو نیست و پس ... دل تو سنگ هم که باشه هیچ مشکلی نیست

آ خه من هنوز بت پرستم حالا خیالت راحت دیگه از تو نمی ترسم

نویسنده: m ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خدا چرا....

 

خدا چرا دل ِ منو شکستن؟

چرا دستای عشقمو به زندگی نبستن؟

دارم می سوزم

چرا رهام کردی میون ِ راهم؟

میخوام بمیرم ولی بی گناهم

دارم می سوزم

دارم می سوزم

بذار بسوزم
نویسنده: m ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

شوق دیدار./......

 

خدایا

اجازه هست ناصبوری کنم؟

به بزرگیت قسم از صبوري خسته ام...

 از فريادهايي كه در گلويم خفه ماند و میماند...

از اشك هايي كه شبها تنها بالشم و تو شاهد آن هستید

و از حرف هايي كه زنده به گور گشت در گورستان دلم

آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را ،

 در بی پناهیت در پشت هزاران دروغ پنهان کنی . . .

آرزوی پــرواز دارم مرا اجابت نما

ای تنهــاامیدم

نویسنده: m ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خیلی سخته././././

 سخته كه بغض داشته باشي ، اما نخواي كسي بفهمه ... خيلي سخته كه عزيزترين كست ازت بخواد فراموشش كني ... خيلي سخته كه سالگرد آشنايي با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگيري ... خيلي سخته كه روز تولدت ، همه بهت تبريك بگن ، جز اوني كه فكر مي كني به خاطرش زنده اي ... خيلي سخته كه غرورت رو به خاطر يه نفر بشكني ، بعد بفهمي دوست نداره

نویسنده: m ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

هنوز.....

 

هـنـــوز مـنـتـظـــرم !

 

وســط یـک شــب زمـسـتـــانـی

 

کـه از شـــدت تــب عــرق کــرده ام

 

بـیـــدارم کـنــی و بـگـویــی :

 

چـیــزی نـیســــت ...

 

 

هـمـــه را خــواب دیـــده ای ...

نویسنده: m ׀ تاریخ: دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

فاصله

 

وقتی یکی رو دوست داری ناخودآگاه از بقیه ادمایی که

 

دورتن فاصله

 

میگیری ..

 

آخرش یه جایی به خودت میایی میبینی نه اون ادما واست

 

موندن

 

نه اون یه نفر

 

نویسنده: m ׀ تاریخ: دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

منتظرم خدایا....

 

منتظرم خدایا....

 

خط پایانت کو...

 

آیا جهنمت همین جایی که هستیم نیست؟

 

من آتشت را به نامردی ها.. دورویی ها و خیانت ها

 

ترجیح میدهم ...

 

شاید اگر ایوب هم در عصر ما بود صبرش

 

لبریز میشد...

 

نویسنده: m ׀ تاریخ: دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

خنده ام می گیرد.......

 

وقتی پس از مدت ها بی خبری ....

 

بی آنکه سراغی از این دل آرائه بگیری می گویی:

 

(دلم برایت تنگ است)

 

یا مرا به بازی گرفته ای ...

 

یا معنی واژ هایت را خوب نمی دانی...

 

دلتنگیت ارزانی خودت...

نویسنده: m ׀ تاریخ: دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , batoam70.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM